loading...
کیهان شناسی از دیدگاه قرآن
Soroor motie بازدید : 719 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

ابراهیم ویکتوری کیهان شناس بوده که این مطالب را در مورد شکل کیهان در قرآن بیان کرده است .

در رده‌بندی معماهایی که فکر بشر را به خود مشغول‌داشته، باید ابتدا اسرار مربوط به وجود روح و حیات پس‌ازمرگ، و سپس رمز مربوط به شکل‌ کیهان را نام برد، که حل آن برای دانشمندان بسیار مشکل بوده‌است.

 

سخن نخست
در سال 2000 بالونی تحقیقاتی به‌نام « بومرنگ » به فضا پرتاب‌‌شد و برخی کیهان‌شناسان به تحلیل نتایج به‌دست‌آمده از دستاوردهای آن پرداختند که نوع برداشت آنان از آن دستاوردها با هدفمندی آفرینش همخوانی‌ نداشت.

در این مقاله برآن شدیم تا سیر دگرگونی یک نظریه کیهان‌شناسی را از دهه‌های اخیر تاکنون به‌اختصار مورد بررسی قرارداده، در پایان، دیدگاه قرآن‌کریم را در این زمینه یعنی پایان‌داربودن کیهان بیاوریم؛ باشد که این کتاب آسمانی در روشن‌شدن گوشه‌های تاریک دانش کیهان‌شناسی کارایی خود را نشان‌دهد، و شیفتگان قرآن را ایمان بیفزاید.
نخست دیدگاه بزرگ‌اندیشمندکیهان‌شناس دیروز، « اینشتاین » و سپس سخن و دیدگاه بزرگ‌اندیشمند کیهان‌شناس امروز، «هاوکینگ»(که دیدگاه هردو به دیدگاه قرآن کریم بسیارنزدیک است،) را به‌گونه‌ای کوتاه از کتاب «تاریخچه زمان»(ص 58 ـ 66) نقل‌می‌کنیم. پس‌از آن، نظر یک گروه بین‌المللی فیزیک کیهانی را پیرامون بالن تحقیقاتی یادشده به‌ نقل از مجله علمی «نیچر» مورخ آوریل 2000 آورده، سپس دیدگاه قرآن کریم پیرامون شکل حلزونی و تابداربودن کیهان را می‌آوریم.

سخن هاوکینگ
این اکتشاف که مجموعه‌کیهانی درحال انبساط است، یکی از انقلابهای عقلانی و معنوی بزرگ قرن بیستم بود. با یک پس‌نگری، دیگر چندان تعجبی نخواهد داشت که چرا قبلا کسی دراین‌ باره نیندیشیده‌بود… (قرآن کریم یاداوری کرده‌بود ولی ما به مانند بسیاری موارد دیگر بدان توجه نکرده و پیرامون آن نیندیشیده‌بودیم ـ نگارنده.) آن ایام(دوران زندگی نیوتن) عقیده به جهانی ایستا آنچنان قوی بود که انجام چنین پیشگویی را مصرانه به سدة بیستم احاله‌کرد. حتی هنگامی که اینشتاین نظریه نسبیت‌عام را در سال 1915 فرمول‌بندی‌کرد، آنقدر به ایستابودن جهان بزرگ اطمینان داشت که برای امکان آن، با واردکردن مقدار ثابتی در معادلات خود به‌نام ثابت کیهانی، نظریه خود را اصلاح‌‌‌‌‌کرد… در حالی‌که اینشتاین و دیگر فیزیکدانان به‌دنبال یافتن راههایی برای رهایی از پیشگویی نظریه نسبیت‌عام دررابطه‌ با بزرگ‌جهانی ناایستا بود، تنها یک نفر به حفظ ارزش اعتباری آن نطریه تمایل و رضایت داشت و او «الکساندر فریدمان » فیزیکدان و ریاضیدان روسی بود
فریدمان فقط کاشف یک مدل(برای انبساط کیهان) بود، ولی درحقیقت سه مدل مختلف وجوددارد:
در نوع اول که فریدمان آن را کشف‌کرد، مجموعه کیهانی با کندی مقیدی در حال انبساط است، به‌قسمی که نیروی جاذبه بین کهکشانهای مختلف، سبب‌می‌شود که این انبساط رفته‌رفته کندشده، وسرانجام متوقف‌شود و سپس کهکشانها به‌سوی یکدیگر آغاز حرکت‌کرده و جهان هستی « بسته » شود.
در نوع دوم مجموعه‌کیهانی آنچنان سریع انبساط می‌یابد که جاذبه گرانشی هرگز نمی‌تواند آن را متوقف سازد و فقط سرعت آن را کمی کاهش‌می‌دهد.
در نوع سوم سرعت انبساط مجموعه‌کیهانی فقط به اندازه‌ای است که برای جلوگیری از درهمفرونشینی مجدد آن کافی‌است. در این حالت انبساط از صفر آغاز گشته و تا ابد افزایش می‌یابد.
در مدل نوع اول که در آن کیهان نخست منبسط و دوباره منقبض‌می‌شود، فضا همچون زمین در روی خودش خم‌شده‌است. بنابراین از نظر وسعت و اندازه « متناهی » است.
در مدل نوع دوم که در آن گسترش کیهان تا ابد ادامه‌می‌یابد، فضا به طریق دیگری خمیده‌می‌شود. یعنی شبیه یک زین اسب. بنابراین در این حالت فضا ‌« نامتناهی» است.
در مدل نوع سوم که در آن نرخ انبساط روندی بحرانی دارد، فضا تخت و مسطح و بازهم «نامتناهی» است.
پس کدامیک از این مدل‌ها شارح کیهان ماست؟
برای پاسخ‌گویی به این پرسش باید نرخ کنونی انبساط کیهان و میانگین چگالی فعلی آن را بدانیم… نرخ کنونی انبساط کیهان را می‌توانیم با اندازه‌گیری سرعت کهکشانهایی که از ما دورمی‌شوند تعیین‌کنیم. ولی این اندازه‌گیری چندان هم ساده نیست و از آن مشکل‌تر تعیین میانگین چگالی است.
اگر جرمهای تمام ستارگان کهکشانها را باهم جمع‌کنیم، از یکصدم مقداری که برای متوقف‌کردن انبساط کیهان لازم است، کمتر خواهدشد. بااین‌حال، تمام کهکشانها باید محتوی مقدار عظیمی «مادة‌تیره» باشند که ما مستقیما قادر به دیدن آنها نیستیم ولی به‌سبب تاثیری که جاذبه گرانشی این ماده در مدارهای ستارگان کهکشانها دارد، چنین چیزی باید وجودداشته‌باشد… وقتی همه این ماده‌های تیره را باهم جمع‌بزنیم، تازه فقط یکدهم مقدار لازم برای متوقف‌شدن انبساط کیهان را به‌دست‌خواهیم‌آورد. بااین وجود، مانمی‌توانیم امکان وجود شکل دیگری ازماده را که تقریبا به‌طور یکنواخت در سراسر عالم پخش‌شده و ما تاکنون نتوانسته‌ایم آن را شناسایی‌کنیم، کناربگذاریم. یعنی ماده‌ای که هنوز می‌تواند میانگین چگالی مجموعه‌کیهانی را تا حد مقدار بحرانی لازم برای جلوگیری از انبساط بالاببرد.

نظر یک گروه‌بین‌المللی‌فیزیک کیهانی
پس‌از اندازه‌گیری « تابش‌زمینة‌ریزموجی» توسط بالن تحقیقاتی « بومرنگ » که در ماورای جو و در بالای قطب جنوب رهاشده‌بود، اکنون تصور ما از شکل کیهان کاملا تغییریافته‌است. زیرا تابش اندازه‌گیری‌شده پیش‌از آنکه به زمین برسد، از مناطق بسیارگسترده‌ای از کیهان عبورکرده‌ست. اگر فضای کیهانی خمیده‌بود، تصویر این تابش واضح نبود.
این نظر از سوی کارشناسان فیزیک کیهانی به‌سرپرستی «پائولو د برناردیس» از دانشگاه «لاساپینزا» رم اعلام‌شده‌است. اظهار این نظر در محافل علمی جهان سروصدایی برپا کرد؛ (زیرا مخالف نظر اینشتاین است که تاکنون در مسائل کیهان‌شناسی لحاظ‌شده‌است.) از جمله در کشورمان منجر به نوشتن مقاله‌ای تحت عنوان «دنیای تخت و تابدار» در روزنامه همشهری مورخ 28/10/79 گردید؛ و متأسفانه کمترکسی متوجه‌شد که پذیرش این نظر به چه معنایی‌‌است. تخت‌بودن کیهان به معنای گسترش یکنواخت و بی‌‌پایان آن و درنتیجه نامتناهی‌بودن و به‌پوچی‌گراییدن آن است.
دیدگاه قرآن کریم
انسان باید افزاری از یقین در دست‌ داشته‌باشد تا او را به یافتن قوانینی که باقی‌ماندة مناسبات عینی جهان فیزیک را توضیح‌می‌دهند،‌ در کمترین زمان یاری‌رساند. در این عصر،‌ آن افزار، قرآن کریم است؛ زیرا در مواردی که نظریه‌های کهنة فیزیک با قرآن مباینت داشت، پس از قرن‌ها مشخص‌شد که حق با قرآن کریم بوده‌است. بنابراین،‌ از این پس می‌توانیم با تدبر در آیات قرآن کریم، آن را افزار و معیار سنجش و شناخت دیگر قوانین ناشناختة فیزیک قراردهیم.
از نظر قرآن کریم جهان پیدا پایانی دارد و پایان‌یافتنش نیز به ‌همان ‌صورتی ‌است که خداوند آن را آفریده‌است. یعنی شیوه همان است ولی به صورت عکس عمل می‌شود. شیوه‌ای را که قرآن کریم در این مورد ضمن آوردن مثالی بیان‌کرده، هنوز به ذهن هیچ دانشمندی نیامده و قدرت علمی و تخیلی آنان تاکنون به این قله رفیع نرسیده‌است.

قرآن‌کریم درمورد پایان جهان و آغاز جهانی دیگر می‌فرماید:
یوم نطوی‌السماءکطیّ‌السّجلّ† ?للکتب‌کمابد‏أنااول‌خلق نعیده وعداًعلیناانا کنا فاعلین(انبیاء:104)
ترجمه‌: روزی(زمانی) که می‌پیچانیم(درمی‌نوردیم) آسمان(کیهان) را چون پیچاندن طومار نامه‌ها. همچنانکه شروع‌کردیم آفرینش اولیه را، برمی‌گردانیم آن را. وعده‌ای‌است که اجرای آن بر ماست و ما آن وعده را به‌انجام خواهیم‌رساند.
ترجمة انگلیسی:
On the day when We will roll up heaven like the rolling up of the scroll for writings; as We originated the first creation, (so) We shall reverse it; a promise (binding on us); surely We will bring it about.

نکته‌های جالب‌توجه در این آیه:
1- ترسیم شکل آفرینش و گسترش‌ کیهان.
2- پایان‌دادن به جهان پیدا، به شیوة عکس آفرینش آن.
3- تأکید بر اینکه گسترش کیهان ابدی نیست و یقیناً خداوند آن را پایان‌خواهدداد.

شکل گستردگی کیهان از نظر قرآن
همة ما یک برگ کاغذ لوله‌شده را دیده‌ایم. اگر به داخل این لوله‌کاغذی که تاحدممکن پیچانده و سپس رهاشده‌باشد بنگریم، چه شکل‌وحالتی را مشاهده‌می‌کنیم؟
پاسخ: «شکلی حلزونی»
اگر بخواهیم این کاغذ را مجدداً جمع‌کنیم، چه کاری را باید انجام‌دهیم؟
پاسخ : لایه‌های مرکزی آن را منقبض و فشرده‌می‌کنیم و می‌پیچانیم. در نتیجه، لایه‌های فوقانی نیز از انقباض و فشردگی لایه‌های مرکزی تبعیت‌کرده و روی یکدیگر جمع و هموار می‌شوند.
شکل حلزونی، شکلی است که قرآن‌کریم با مثال «کطی‌السجل‌للکتب» یعنی پیچاندن طومارها(نامه‌های قدیمی) شکل آفرینش کیهان و نیز روش برچیدن جهان پیدا را برای همگان از یک کودک دبستانی تا یک دانشمند کیهان‌شناس مشخص‌کرده‌است.

ویژگی‌های لایه‌های حلزون کیهانی و شمار آنها
تعداد لایه‌های این حلزون نیز با‌توجه‌به آیه‌های زیر، هفت لایه است:
نوح: 15ـ الم‌ تر کیف خلق‌الله سبع سموات طباقا
ملک: 3ـ الذی‌خلق سبع سموات طباقاً ماتری فی خلق‌الرحمن من تفاوت فارجع‌البصر هل تری من فطور
مؤمنون: 17ـ ولقد خلقنا فوقکم سبع طرائق
نبأ: 12ـ و بنینا فوقکم سبعاً شداداً
هر یک از این آیات، یکی از ویژگی‌های آسمان‌های هفتگانه یا لا‌یه‌های حلزون کیهانی را بازگومی‌کند:
در آیة اول خداوند بر چگونگی آفرینش کیهان در هفت لایه تأکید، و کیهان‌شناسان را بر آگاهی‌یافتن از «سازمان کیهان» فراخوانده‌است.
آیة دوم بر همگنی، یکپارچگی، پیوستگی و خلل‌ناپذیری هفت لایة کیهان تأکید دارد.
ق: 6 ـ افلم ینظروا الی‌السّماء فوقهم کیف بنیناها و زیّنّاها ومالها من فروج
این آیه بدون ذکر هفت‌لایه‌بودن کیهان، پیام‌های دو آیة بالا را یکجا دربردارد.
آیة سوم نیز نشان می‌دهد که هریک از لایه‌ها یک ‹راه› به حساب می‌آیند؛ و چون ما در لایة آخر حلزون کیهانی قرارگرفته‌ایم، واژة ‹فوقکم› بسیار به‌جا و شایسته به‌کاررفته‌است.
آیة چهارم گویای این واقعیت است که این هفت لایه سخت هستند؛ و با اینکه روی‌هم قرارگرفته‌اند، با یکدیگر درنمی‌آمیزند.
همة این آیات درست؛ ولی یک آیه و تنها یک آیة سه‌واژه‌ای که با سوگند همراه است، یک دنیا مطلب با خود دارد؛ که حتی برای مخالفین، جای هیچ شک و شبهه‌ای را باقی نمی‌گذارد که شکل کیهان حلزونی است. گویا بیشتر شگفتی‌های قرآن در آیاتی نهفته‌است که سه‌‌واژه‌ای است و بیشتر با سوگند شروع‌می‌شود:
والسماء ذات‌الحبک(ذاریات: 7) سوگند به کیهان دارای راهها. (ولی چه‌جور راهی؟)

المنجد،‌ کتاب:
1. ‹حبک› جمع ‹حباک› است.
2. حباک: الحظیره تکون بقصبات تعرض ثم تشد.
3. الحظیره: جایی که احاطه‌شده‌باشد، دهلیز، تنگنا، راه تنگ و دراز
4. قصب: هر استخوان لوله‌‌مانند، دراز و توخالی، هر استخوان مغزدار، مری و نای و نایژه‌ها
5. تعرض ثم تشد: گشاد و گسترده‌ و سپس سخت و محکم می‌گردد.
خلاصة کلام: راه تنگ و درازی که از تونل‌هایی تشکیل‌شده که(هرچه در آن پیش می‌رویم) گشاد و گسترده‌، سپس(دیواره‌های) آن سخت و محکم می‌شوند.

المنجد، نرم‌افزار:
ـ حبکه: چیزی مانند لواشک لوله‌شده
ـ حبیکه: چین‌وشکن آب
ـ حبک‌الحبل: پیچ‌وتاب داد ریسمان را.
اگر به تمام معناهایی که برای ‹حباک› و واژه‌های هم‌خانوادة آن آمده توجه‌کنیم، درمی‌یابیم که چه نوع راهی منظور خداوند بوده‌است که واژة ‹حبک› را به‌کاربرده و از به‌کارگیری واژه‌های سادة زیادی که همه، معنا و مفهوم ‹راه› را می‌رسانند خودداری کرده‌است.
آیا به نظرنمی‌رسد این واژه همة ویژگی‌هایی را که لاک یک حلزون داراست،‌ به ذهن ما می‌آورد؟ آیا دیواره‌های لاک حلزون، فضای بسته‌ای را ایجاد نمی‌کند؟ آیا این لاک میان‌تهی نیست؟ آیا فضای تهی آن با چیزهایی نمی‌تواند پرشود؟ آیا شکل لوله‌ای و تونلی ندارد؟ آیا هرلایه‌ای که درست‌می‌شود، گسترده‌تر نمی‌شود؟ آیا دیوارة این لاک سخت و محکم نیست؟ آیا این لاک با پیچ‌‌وتاب خوردن شکل‌نگرفته‌است؟
برخی ترجمه‌ها از قرآن کریم، ‹حبک› را راه‌های ‹تو در تو› و ‹توبرتو› معناکرده‌اند که یکی از ویژگی‌های مهم حلزون نیز همین است.

کیهان شناسی از نظر قرآن



ویژگیهای جسم دارای شکل حلزونی
بنابرآنچه که در بالا اشاره‌شد، برای تجسم شکل کیهان در ذهن خویش، لاک یک حلزون طبیعی که دارای هفت لایه باشد را درنظرآورید و ویژگیهای«جسم دارای شکل حلزونی» را که از این پس به اختصار «حلزون» نامیده‌می‌شود، به‌شرح‌زیر مورد مطالعه قراردهید:
1. نیروی گرانش حلزون در هسته یا مرکز آن نهفته‌است.
2. هستة حلزون نمی‌تواند خودبه‌خود ایجادشده‌باشد، زیرا نیازمند نیروی محرکه اولیه است.
3. هرحلزونی از مرکز رشدکرده و منبسط‌شده‌است.
4. هرچه لایه‌های حلزون از مرکز دورترمی‌شوند، قدرت گریزازمرکز و انبساط بیشتری پیدامی‌کنند.
5. انبساط حلزون تابع قانون خاصی‌است. درنتیجه روند گسترش کاملاً منظم‌است.
6. یکی از ویژگی‌های مهم جسم دارای شکل حلزونی این است که امواج گوناگون از جمله صدا را بهتر منتقل‌می‌کند. به همین دلیل تمام وسایلی که صدا را منتقل می کنند، مانند بخش حلزونی گوش انسان و برخی‌دیگر از جانداران، شیپور و ترومپت، شکل حلزونی دارند. در دنیای امروز نیز انواع گیرنده‌ها و فرستنده‌های امواج دیداری و شنیداری بوقی‌شکل، یعنی تاحدممکن دارای شکل حلزونی هستند.

پاسخی قاطعانه
خداوند کریم برای پاسخگویی به دانشمندانی که معتقد به نبود ماده کافی در عالم هستی و درنتیجه تخت‌بودن کیهان هستند نیز، پیش‌بینی لازم را کرده و در پاسخی دندان‌شکن می‌فرماید خداوند را دست‌کم‌گرفته‌اند و به‌دنبال نیروی دیگری هستند. حال آنکه روزی که قیامت فرارسد، تمام کهکشانها در مشت اوست و آسمانها با دستش درهم‌پیچیده‌می‌شوند:
و ماقدروالله حق قدره والارض جمیعا قبضته یوم‌القیامه والسموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عمایشرکون(سوره زمر آیه 67)
ترجمه‌: ارزیابی نادرستی از خداوند دارند. روز قیامت تمام کهکشانها در مشت(دست توانای) اوست و آسمانها با دستش(ارادة ویژه و بی‌میانجی خداوندگاری) درهم‌پیچیده‌می‌شوند. پاک‌ومنزه‌است خداوند، از آنچه ‌که شرک‌می‌ورزند(و به‌دنبال نیروی دیگری هستند).
شاید اگر هسته حلزون به نیروی خاصی متصل نبود، نیروی گریزازمرکز لایه‌ها تاآنجا به‌‌راه‌خودادامه‌می‌داؠ ? که نیروی گرانشی موجود در هسته به‌کلی تحلیل‌رفته و این شکل تابدار به شکلی تخت تبدیل‌‌می‌گردید، ولی از آنجا که در آیة بالا آشکارا و به‌روشنی آمده‌است که قبضة حرکت و پیچش کیهان در دست ‌توانای «او»ست و «او» بر ایستاندن آن تواناست؛ پس، ایستاندن و معکوس‌کردن‌ روند گسترش‌ کیهان، حتمی است.
نکته قابل‌توجه در این آیه آن‌است‌که خداوند در اینجا نیز بر شیوه برچیدن کیهان، دوباره تأکید‌کرده، و وجود قدرت(نیروی‌کافی) و روش اعمال قدرت(درهم‌پیچاندن) را باز هم تذکرمی‌دهد و پاسخ قاطعی به کسانی می‌دهد که به‌دنبال شریکی برای خداوند و نیروی دیگری هستند.



صور اسرافیل چیست؟
مثالی برای فهم مطلب: چندین‌سال‌پیش نوعی اسباب‌بازی و سرگرمی برای بچه‌ها وجودداشت که اکنون کمتر یافت می‌شود. این وسیله، کاغذی دولایه بود با عرض تقریبی سه سانتیمتر و طول تقریبی بیست سانتیمتر که به‌صورت حلزونی تاب‌خورده‌بود. یک لوله کوچک هم برای دمیدن در انتهای حلزون کاغذی قرارداشت. هنگامی که کودک توی لوله کوچک می‌دمید، و نیروی حاصل ‌از ‌دمیدن، حلزون را بازمی‌کرد، کاغذ تقریباً تخت‌می‌شد و هنگامی که نیروی دمیدن تمام‌می‌شد، نیروی گرانشی موجود که حاصل تابدارکردن اولیه کاغذ بود، کاغذ را دوباره به صورت حلزونی(تابدار) درمی‌آورد.
آوردن این مثال، گذشته از معرفی سادة مفهوم کیهان تخت و تابدار، مقدمه‌ای بود برای پرده‌برداری(تفسیر) از آیه 68 سوره زُمر که به‌دنبال آیه یادشده آمده‌است:
و نفخ فی‌الصور فصعق من فی‌السموات و من فی‌الارض الا من شاءالله
ترجمه: در صور دمیده‌شود پس هرکه در آسمانها و هرکس در زمین است، مگر آنکه را که خدا خواهد، بیهوش شود.
به‌جای «صور» مثال را درنظرآورید. قدیمی‌ها برای تفهیم« صوراسرافیل» به بچه‌ها از مثال بوق و شاخ چهارپایان، استفاده‌می‌کردند که می‌دانیم هردو، شکل حلزونی دارند. و همان‌گونه که پیشتر آمد، در دنیای امروز نیز انواع گیرنده‌ها و فرستنده‌های امواج صوتی و حتی تصویری، بوقی‌شکل، یعنی تاحدممکن حلزونی‌شکل‌اند.
کیهان‌شناسان ایتالیایی با اندازه‌گیری تابش پس‌زمینة ریزموجی یک نتیجة انحرافی گرفتند؛ در صورتی که کاشفین این تابش چنددهه‌پیش، با گیرندة عظیم و بوقی‌شکل خود این تابش را که ارکان کیهان را پرکرده‌است، کشف، و جایزة نوبل را ازآن‌خود‌کردند. یعنی اینکه:
1. اگر گیرندة آنان بوقی‌شکل نبود، آنان نمی‌توانستند به این کشف نائل‌آیند.(با توجه به اینکه بوق، حلزونی ناقص است.)
2. اگر کیهان حلزونی‌شکل نبود، نمی‌توانست امواج صوتی این تابش را از لحظة مهبانگ تا پایان کارش، در خود نگهدارد.

چند دلیل علمی بر حلزونی‌بودن شکل کیهان:
1. دیدگاه همانندی در کیهان:
الف ـ چند سال پیش از اینکه ‹ادوین هابل› گسترش جهان هستی را کشف‌کند، فیزیکدان و ریاضی‌دان روسی ‹الکساندر فریدمن› در سال 1922 به دو نظریة خیلی سادة زیر رسیده‌بود:‌
ـ جهات مختلف جهان هستی، یکسان بوده و به هر سو نگاه‌شود، مشابه هستند.
ـ از هر نقطه‌ای که نگریسته‌شود،‌ تشابه جهات جهان هستی صادق است.
ب ـ در سال 1965دو فیریکدان آمریکایی، ‹پنزیاس› و ‹ویلسون› در مورد صداهایی که از فضاهای دوردست می‌رسد، نشان‌دادند که این امواج پیش از آنکه به ما برسد از بخش‌های عمدة جهان هستی می‌گذرد؛ علاوه بر این، امواج در تمام جهات مختلف، مشابه و یکسان هستند. بنابراین، این دو دانشمند آمریکایی نتیجه‌گرفتند که جهان هستی در اندازه‌های بزرگ یکسان و مشابه است. (برگرفته از کتاب مادّه انرژی و جهان هستی ـ صص 249و250 ـ دکتر منوچهر بهرون)
ج ـ در میان شکل‌های هندسی هیچ شکلی که جهات مختلف آن یکسان، متناسب و متشابه(ISOTROPIC) باشد، و از هربخش که به آن نگریسته‌شود، مشابه دیگربخش‌ها باشد، بهتر از شکل حلزونی پیدانمی‌شود. پس شکل جهان هستی(جای‌گاه) حلزونی است.
قرآن کریم در مورد وجود نظم یکنواخت و همانندی در تمام هفت لایة کیهان می‌فرماید:
الذی‌ خلق‌‌ سبع سموات طباقاً ماتری فی خلق‌الرحمن من تفاوت فارجع‌البصر هل تری من فطورثم ارجع‌البصر کرّتین‌ینقلب‌الیک البصرخاسئاً و هو حسیر(ملک: 3و4)
ترجمه: آنکه آفرید هفت آسمان را روی‌هم. نمی‌‌بینی در آفرینش ‹آفرینندة هستی›(الرحمن صفتی عام برای خداوند است؛ هنگامی که از کل هستی سخن به میان آورد.) تفاوتی را. پس دیدگان را برگردان؛ آیا هیچ ناهماهنگی می‌بینی؟ سپس برگردان دیدگانت را دوباره. برمی‌گردد به سوی تو دیدگانت خسته، درحالی‌که بسیار درمانده‌شده‌است.

2. دیدگاه گرانشی اینشتن:
الف ـ به موجب نظریه نسبیت عام (که چندبار به اثبات رسیده و آخرین بار در ماه اوت 2005 بود) «مادّه، فضای اطراف خود را تغییرشکل‌می‌دهد و می‌پیچاند». بنابراین، هرچه چگالی مادّه در یک حوزة معین بیشتر باشد، خمیدگی فضا در آن حوزه بیشتر خواهد بود.
ب ـ مرکز یک حلزون طبیعی دارای بیشترین جرم و بیشترین خمیدگی است.
ج ـ بر اساس آموزه‌های مهبانگ، و بر مبنای اثر داپلر، مرکز کیهان باید پرچگالی‌ترین بخش کیهان؛ و در نتیجه بیشترین پیچ‌وخم را داشته‌باشد؛ و این ویژگی‌ها را هستة حلزون کیهانی داراست؛ پس شکل کیهان حلزونی است.

دستاوردهای شکل حلزونی کیهان:
1. قطعیت بخشیدن به وجود گرانش بسنده در مرکز حلزون کیهانی برای پایان‌دادن به ساختار جهان پیدا و معنی‌بخشیدن به زندگی.(تابدار‌بودن کیهان)
2. تثبیت نظر اینشتین پیرامون خمیدگی و بسته‌بودن کیهان و پیشگیری از نظرهای انحرافی برخی کیهان‌شناسان از بررسی یافته‌هایشان که هرازچندگاهی رخ‌ نشان‌می‌دهد.
3. واقعیت‌بخشیدن به‌ «ثابت کیهان‌شناختی اینشتین» که تاکنون ناشناخته باقی‌مانده‌است؛ زیرا این ثابت، با معادلة گسترش حلزون کیهانی رابطة تنگاتنگی دارد.
4. ایجاد دگرگونی در دیدگاه کیهان‌شناسان پیرامون مسائل آیندة کیهان‌شناسی.
5. اصلاح اصل ثابت هابل: هابل می‌گفت: ‹هرچه یک کهکشان از زمین دورتر باشد، با سرعت بیشتری دورمی‌شود›. دیدگاه او ناشی از آن بود که از شکل کیهان آگاهی نداشت، ولی اگر از آن اطلاع داشت، چنین می گفت: «هرچه کهکشانی از مرکز حلزون کیهانی دورتر باشد، با سرعت بیشتری دورمی‌شود».
6. توجیه بیضی‌بودن مدار حرکت سیاره‌ها
از هنگامی که کپرنیک کشف‌کرد که مسیر حرکت سیاره‌ها بیضی‌شکل است، و تا آن زمان که کپلر قانون‌های سه‌گانة آن را تدوین‌کرد، تاکنون کسی نپرسیده و شاید هم کسی پرسیده و پاسخ درستی نشنیده که چرا چنین است و دایره‌وار نیست؟ آری نیوتن ظاهراً پاسخی برای آن داشت و پاسخ او، کشف نیروی گرانش بود؛ اما نیروی گرانش ستاره‌ها، ‌تنها برای توجیه گردش سیاره‌ها به‌ دور خورشیدهایشان کارایی داشت؛ ولی توجیهی برای بیضی‌شکل‌بودن مسیر سیاره‌ها نبود؛ کسی هم پیدانشد که به این نقص خرده‌بگیرد. نیروی گرانش ستاره‌ها به‌تنهایی برای پاسخ به این پرسش بسنده نیست، بلکه گذشته از نیروی گرانش ستاره، نیروی گرانش کانون حلزون کیهانی، و نیز شتاب گسترش کیهان نیز باید مورد توجه قرارگیرند؛ اما چگونه؟
زمین را فرض‌کنید که به دور خورشید می‌گردد. یک نقطه مثل ‹الف› را در نظربگیرید که زمین از آنجا زیر گرانش متعارف خورشید، حرکت‌کرده‌است. هنگامی که زمین درحال نزدیک‌شدن به مرکز حلزون کیهانی است، بر اثر نیروی گرانش آن(با اینکه بسیار دور از آن است، با این حال،به میزان بسیار‌کمی جذب آن می‌شود) از مسیر معمولی و دایره‌وار خود منحرف‌می‌گردد و به راه کج‌شدة خود ادامه‌می‌دهد. تا کجا؟ تا آنجا که گرانش خورشید به او اجازةکار ‌می‌دهد؛ و به نقطة ‹ب› که رسید، دیگر نمی‌تواند بیش از آن جلوبرود. در زبان نجوم به این نقطة حضیض گویند. زمین از آن پس راه خود را زیر تأثیر گرانش خورشید و گرانش کانون حلزون کیهانی ادامه‌می‌دهد تا به نقطة ‹ج› که درست مقابل نقطة ‹الف› است، برسد. مسیر ‹الف ـ ب› درست اندازة ‹ب ـ ج› است؛ اگر زیر تأثیر نیروی گرانشی دیگری نباشد.
از این پس مسیر حرکت زمین باز هم روند انحرافی می‌پیماید؛ ولی این بار نه زیر تاًثیر گرانش مرکز حلزون کیهانی، بلکه به دلیل روند گسترش کیهان.(هرچیزی که از مرکز حلزون دورمی‌شود،‌ نیروی گریزازمرکز و شتاب گریز بیشتری می‌یابد.) این روند نیز تا آنجا ادامه‌می‌یابد که زمین دیگر نتواند از چنگ نیروی گرانش خورشید، بیش از آن دورشود. این نقطه را ‹د› می‌نامیم که درست دربرابر نقطة ‹ب› قراردارد. در زبان نجوم به آن ‹اوج› گویند. سپس روند گردش زمین به دور خورشید، به سوی نقطة ‹الف› میل‌می‌کند، که در این صورت مسیر ‹ج ـ د› درست به‌مانند مسیر ‹د ـ الف› است؛ اگر زیر تأثیر نیروی گرانشی دیگری نباشد.
بدین ترتیب است که شکل مسیر گردش زمین به دور خورشید به‌جای دایره‌ای‌بودن، بیضی‌شکل می‌شود. در این روند، ‹نقطة حضیض› به‌سوی مرکز؛ و ‹نقطة اوج› به سوی لایه‌های بالایی حلزون کیهانی است.
ـ توجیه وجود نقطه‌های اوج و حضیض: ممکن است به این پرسش نیز کسی پاسخ نگفته باشد که چرا خورشید یا هرستارة دیگری در مرکز مدار بیضی‌شکل قرارندارد و نقطه‌های اوج و حضیض وجوددارند؟
دلیل این موضوع نیز آن است که ‹شتاب ‌گسترش› کیهان از ‹کشش گرانش› مرکز حلزون کیهانی بیشتر است. اگر کیهان‌شناسان اندازه‌های هریک از نقطه‌های اوج و حضیض را نسبت به مجموع اندازه‌های آنها، با توجه به زمان طی‌شدن(یک سال شمسی) محاسبه‌کنند، به معادله‌ای خواهندرسید که ممکن است نتایج خوبی برای آنان به‌همراه داشته‌باشد.
در این میان پاسخ پرسش‌های احتمالاً زیادی ازجمله: ‹چرا برمبنای قانون دوم کپلر، سرعت مسیر حرکت سیاره‌ها متغیر است؟›، و نیز ‹چرا حرکت رجعی برای سیاره‌ها وجوددارد؟› روشن‌می‌شود.
این موضوع نیز قابل بررسی‌ است که ممکن است زمانی‌ مدار حرکت سیاره‌ها بیضی‌شکل نبوده باشد، زیرا زمانی بوده که ‹شتاب گسترش› و ‹کشش گرانش› به این صورت نبوده‌اند. اگر کیهان‌شناسان بتوانند آن زمان را مشاهده‌کنند که دستکم پنج میلیادسال نوری از ما به‌دورند، درستی یا نادرستی این موضوع را بازخواهندشناخت.
یاداوری چند نکته:
ـ این وضع برای کهکشان‌های بیضی‌شکل نیز صدق‌می‌کند؛ زیرا این کهکشان‌ها ممکن است، به روشی که یادشد، بر اثر گرانش کانون حلزون کیهانی از یک سو، و شتاب گسترش از سوی دیگر، چنین شکلی را یافته‌باشند.
ـ در مورد سیاره‌های کهکشان راه‌شیری و یا هرکهکشان دیگری که حلزونی‌شکل باشد، ممکن است به‌جای مرکز حلزون کیهانی، سیاهچالة کانون کهکشان را درنظربگیریم؛ ولی بایددانست، سیاهچالة کانون کهکشان نیز، زیر تاًثیر کانون حلزون کیهانی(عرش) است.
ـ برای تصویرکردن شکل حلزون کیهانی، شکل حلزونی کهکشان راه شیری را در نظر آورید، سیاهچالة بزرگ مرکز آن را کانون حلزون‌کیهانی(عرش) تلقی‌کنید؛ و بقیة آن را کل کیهان با هفت لایه تصورکنید.

شکل حلزونی کیهان، شکلی مدرن!
اکنون شایسته است دربارة این شکل اندیشه و داوری‌کنیم و از خود بپرسیم: آیا شکل قرآنی کیهان، بسیارمدرن نیست؟ و آنگاه پاسخمان مثبت است که نگاهی بر شکل‌هایی که نویسندگان علوم کیهانی برای منظورهای مختلف در کتاب‌هایشان از کیهان می‌کشند؛ بیفکنیم.
شکل‌های چندین کتاب و چندین مقاله را دیده‌ام؛ و هنگامی‌که با ‹شکل حلزونی› مقایسه‌شان می‌کنم متوجه‌می‌شوم آنها از قافلة کیهان‌شناسی قرآنی بسیار پرت‌اند؛ همان‌گونه که از دیگر موضوع‌های کیهانی نیز از قرآن عقب‌ترند.
دیری نخواهد پایید که شکل حلزونی کیهان حقیقت خود را بازخواهدیافت و آنگاه، دانشمندان تصویرهای پیشین خود از کیهان را دوباره از نظرمی‌گذرانند، و به یاد نقشة پتولمی(بطلمیوس) از عالم آن زمان خواهندافتاد؛ و تصورهای پیشین خود از کیهان را به‌ ریشخند‌خواهندگرفت.
در میان این تصویرها از مدل کیهانی، بهترینش از آن پروفسور هاوکینگ است که در کتاب خود ‹جهان در پوست گردو› از آن یادکرده: ‹جهان گلابی‌شکل ما›. ‹گلابی›‌، شباهت زیادی به ناقوس کلیسا دارد که برخی کیهان‌شناسان به‌تازگی(سال 1383) شکل کیهان را شبیه به ‹شیپور›، ‹قیف› و ‹ناقوس› دانسته‌اند؛ که همة اینها تازه شکل ناقصی از ‹حلزون›‌اند. با این حال باید گفت اگر پروفسور هاوکینگ می‌دانست شکل کیهان حلزونی است، یقیناً عنوان کتاب خود را به‌جای ‹جهان در پوست گردو›، ‹کیهان در لاک حلزون›(The cosmos in a snail shell) می‌نامید.
برای حسن ختام، به نقل یک گفته پیرامون مدل کیهان می‌پردازیم:
«فیزیکدانان لیست طویلی از مدل‌ها را برای کیهان در حال انبساط پیشنهادکرده‌اند، ‌ولی اغلب این راه‌حل‌ها، پایه و اساس کاملاً فیزیکی ندارند و برای سهولت کار، از یک سری ملاحظات و حذفیات ریاضی نیز در آنها استفاده‌شده ‌است».
«ادوارد راکی کولب، اخترفیزیکدان ‹شتابدهندة فرمی› می‌گوید: پس از بررسی تمامی تئوری‌های موجود دربارة مبحث تورم و انبساط عالم، به این نتیجه می‌رسیم که هنوز نظریه‌ای کامل در این مورد در اختیارنداریم».(شرق: مقالة هشت معمای بزرگ ـ 25/2/84)


وی در سال1915 پیشنهادی انقلابی عرضه‌کرد مشعربراینکه نیروی گرانش، پیامدی از این واقعیت‌ است که فضا ـ زمان آن گونه که قبلا فرض می‌شده‌است، مسطح و تخت نیست، بلکه درنتیجه توزیع جرم و انرژی در آن، خمیده و پیچ‌وتابدار است. (تاریخچة ‌زمان، هاوکینگ، ص46 نشر کیهان )

سخن هاوکینگ
این اکتشاف که مجموعه‌کیهانی درحال انبساط است، یکی از انقلابهای عقلانی و معنوی بزرگ قرن بیستم بود. با یک پس‌نگری، دیگر چندان تعجبی نخواهد داشت که چرا قبلا کسی دراین‌ باره نیندیشیده‌بود… (قرآن کریم یاداوری کرده‌بود ولی ما به مانند بسیاری موارد دیگر بدان توجه نکرده و پیرامون آن نیندیشیده‌بودیم ـ نگارنده.) آن ایام(دوران زندگی نیوتن) عقیده به جهانی ایستا آنچنان قوی بود که انجام چنین پیشگویی را مصرانه به سدة بیستم احاله‌کرد. حتی هنگامی که اینشتاین نظریه نسبیت‌عام را در سال 1915 فرمول‌بندی‌کرد، آنقدر به ایستابودن جهان بزرگ اطمینان داشت که برای امکان آن، با واردکردن مقدار ثابتی در معادلات خود به‌نام ثابت کیهانی، نظریه خود را اصلاح‌‌‌‌‌کرد… در حالی‌که اینشتاین و دیگر فیزیکدانان به‌دنبال یافتن راههایی برای رهایی از پیشگویی نظریه نسبیت‌عام دررابطه‌ با بزرگ‌جهانی ناایستا بود، تنها یک نفر به حفظ ارزش اعتباری آن نطریه تمایل و رضایت داشت و او «الکساندر فریدمان » فیزیکدان و ریاضیدان روسی بود
فریدمان فقط کاشف یک مدل(برای انبساط کیهان) بود، ولی درحقیقت سه مدل مختلف وجوددارد:
در نوع اول که فریدمان آن را کشف‌کرد، مجموعه کیهانی با کندی مقیدی در حال انبساط است، به‌قسمی که نیروی جاذبه بین کهکشانهای مختلف، سبب‌می‌شود که این انبساط رفته‌رفته کندشده، وسرانجام متوقف‌شود و سپس کهکشانها به‌سوی یکدیگر آغاز حرکت‌کرده و جهان هستی « بسته » شود.
در نوع دوم مجموعه‌کیهانی آنچنان سریع انبساط می‌یابد که جاذبه گرانشی هرگز نمی‌تواند آن را متوقف سازد و فقط سرعت آن را کمی کاهش‌می‌دهد.
در نوع سوم سرعت انبساط مجموعه‌کیهانی فقط به اندازه‌ای است که برای جلوگیری از درهمفرونشینی مجدد آن کافی‌است. در این حالت انبساط از صفر آغاز گشته و تا ابد افزایش می‌یابد.
در مدل نوع اول که در آن کیهان نخست منبسط و دوباره منقبض‌می‌شود، فضا همچون زمین در روی خودش خم‌شده‌است. بنابراین از نظر وسعت و اندازه « متناهی » است.
در مدل نوع دوم که در آن گسترش کیهان تا ابد ادامه‌می‌یابد، فضا به طریق دیگری خمیده‌می‌شود. یعنی شبیه یک زین اسب. بنابراین در این حالت فضا ‌« نامتناهی» است.
در مدل نوع سوم که در آن نرخ انبساط روندی بحرانی دارد، فضا تخت و مسطح و بازهم «نامتناهی» است.
پس کدامیک از این مدل‌ها شارح کیهان ماست؟
برای پاسخ‌گویی به این پرسش باید نرخ کنونی انبساط کیهان و میانگین چگالی فعلی آن را بدانیم… نرخ کنونی انبساط کیهان را می‌توانیم با اندازه‌گیری سرعت کهکشانهایی که از ما دورمی‌شوند تعیین‌کنیم. ولی این اندازه‌گیری چندان هم ساده نیست و از آن مشکل‌تر تعیین میانگین چگالی است.
اگر جرمهای تمام ستارگان کهکشانها را باهم جمع‌کنیم، از یکصدم مقداری که برای متوقف‌کردن انبساط کیهان لازم است، کمتر خواهدشد. بااین‌حال، تمام کهکشانها باید محتوی مقدار عظیمی «مادة‌تیره» باشند که ما مستقیما قادر به دیدن آنها نیستیم ولی به‌سبب تاثیری که جاذبه گرانشی این ماده در مدارهای ستارگان کهکشانها دارد، چنین چیزی باید وجودداشته‌باشد… وقتی همه این ماده‌های تیره را باهم جمع‌بزنیم، تازه فقط یکدهم مقدار لازم برای متوقف‌شدن انبساط کیهان را به‌دست‌خواهیم‌آورد. بااین وجود، مانمی‌توانیم امکان وجود شکل دیگری ازماده را که تقریبا به‌طور یکنواخت در سراسر عالم پخش‌شده و ما تاکنون نتوانسته‌ایم آن را شناسایی‌کنیم، کناربگذاریم. یعنی ماده‌ای که هنوز می‌تواند میانگین چگالی مجموعه‌کیهانی را تا حد مقدار بحرانی لازم برای جلوگیری از انبساط بالاببرد.

نظر یک گروه‌بین‌المللی‌فیزیک‌ک یهانی
پس‌از اندازه‌گیری « تابش‌زمینة‌ریزموجی» توسط بالن تحقیقاتی « بومرنگ » که در ماورای جو و در بالای قطب جنوب رهاشده‌بود، اکنون تصور ما از شکل کیهان کاملا تغییریافته‌است. زیرا تابش اندازه‌گیری‌شده پیش‌از آنکه به زمین برسد، از مناطق بسیارگسترده‌ای از کیهان عبورکرده‌ست. اگر فضای کیهانی خمیده‌بود، تصویر این تابش واضح نبود.
این نظر از سوی کارشناسان فیزیک کیهانی به‌سرپرستی «پائولو د برناردیس» از دانشگاه «لاساپینزا» رم اعلام‌شده‌است. اظهار این نظر در محافل علمی جهان سروصدایی برپا کرد؛ (زیرا مخالف نظر اینشتاین است که تاکنون در مسائل کیهان‌شناسی لحاظ‌شده‌است.) از جمله در کشورمان منجر به نوشتن مقاله‌ای تحت عنوان «دنیای تخت و تابدار» در روزنامه همشهری مورخ 28/10/79 گردید؛ و متأسفانه کمترکسی متوجه‌شد که پذیرش این نظر به چه معنایی‌‌است. تخت‌بودن کیهان به معنای گسترش یکنواخت و بی‌‌پایان آن و درنتیجه نامتناهی‌بودن و به‌پوچی‌گراییدن آن است.
دیدگاه قرآن کریم
انسان باید افزاری از یقین در دست‌ داشته‌باشد تا او را به یافتن قوانینی که باقی‌ماندة مناسبات عینی جهان فیزیک را توضیح‌می‌دهند،‌ در کمترین زمان یاری‌رساند. در این عصر،‌ آن افزار، قرآن کریم است؛ زیرا در مواردی که نظریه‌های کهنة فیزیک با قرآن مباینت داشت، پس از قرن‌ها مشخص‌شد که حق با قرآن کریم بوده‌است. بنابراین،‌ از این پس می‌توانیم با تدبر در آیات قرآن کریم، آن را افزار و معیار سنجش و شناخت دیگر قوانین ناشناختة فیزیک قراردهیم.
از نظر قرآن کریم جهان پیدا پایانی دارد و پایان‌یافتنش نیز به ‌همان ‌صورتی ‌است که خداوند آن را آفریده‌است. یعنی شیوه همان است ولی به صورت عکس عمل می‌شود. شیوه‌ای را که قرآن کریم در این مورد ضمن آوردن مثالی بیان‌کرده، هنوز به ذهن هیچ دانشمندی نیامده و قدرت علمی و تخیلی آنان تاکنون به این قله رفیع نرسیده‌است.

قرآن‌کریم درمورد پایان جهان و آغاز جهانی دیگر می‌فرماید:
یوم نطوی‌السماءکطیّ‌السّجلّ† ?للکتب‌کمابد‏أنااول‌خلق نعیده وعداًعلیناانا کنا فاعلین(انبیاء:104)
ترجمه‌: روزی(زمانی) که می‌پیچانیم(درمی‌نوردیم) آسمان(کیهان) را چون پیچاندن طومار نامه‌ها. همچنانکه شروع‌کردیم آفرینش اولیه را، برمی‌گردانیم آن را. وعده‌ای‌است که اجرای آن بر ماست و ما آن وعده را به‌انجام خواهیم‌رساند.
ترجمة انگلیسی:
On the day when We will roll up heaven like the rolling up of the scroll for writings; as We originated the first creation, (so) We shall reverse it; a promise (binding on us); surely We will bring it about.

نکته‌های جالب‌توجه در این آیه:
1- ترسیم شکل آفرینش و گسترش‌ کیهان.
2- پایان‌دادن به جهان پیدا، به شیوة عکس آفرینش آن.
3- تأکید بر اینکه گسترش کیهان ابدی نیست و یقیناً خداوند آن را پایان‌خواهدداد.

شکل گستردگی کیهان از نظر قرآن
همة ما یک برگ کاغذ لوله‌شده را دیده‌ایم. اگر به داخل این لوله‌کاغذی که تاحدممکن پیچانده و سپس رهاشده‌باشد بنگریم، چه شکل‌وحالتی را مشاهده‌می‌کنیم؟
پاسخ: «شکلی حلزونی»
اگر بخواهیم این کاغذ را مجدداً جمع‌کنیم، چه کاری را باید انجام‌دهیم؟
پاسخ : لایه‌های مرکزی آن را منقبض و فشرده‌می‌کنیم و می‌پیچانیم. در نتیجه، لایه‌های فوقانی نیز از انقباض و فشردگی لایه‌های مرکزی تبعیت‌کرده و روی یکدیگر جمع و هموار می‌شوند.
شکل حلزونی، شکلی است که قرآن‌کریم با مثال «کطی‌السجل‌للکتب» یعنی پیچاندن طومارها(نامه‌های قدیمی) شکل آفرینش کیهان و نیز روش برچیدن جهان پیدا را برای همگان از یک کودک دبستانی تا یک دانشمند کیهان‌شناس مشخص‌کرده‌است.

ویژگی‌های لایه‌های حلزون کیهانی و شمار آنها
تعداد لایه‌های این حلزون نیز با‌توجه‌به آیه‌های زیر، هفت لایه است:
نوح: 15ـ الم‌ تر کیف خلق‌الله سبع سموات طباقا
ملک: 3ـ الذی‌خلق سبع سموات طباقاً ماتری فی خلق‌الرحمن من تفاوت فارجع‌البصر هل تری من فطور
مؤمنون: 17ـ ولقد خلقنا فوقکم سبع طرائق
نبأ: 12ـ و بنینا فوقکم سبعاً شداداً
هر یک از این آیات، یکی از ویژگی‌های آسمان‌های هفتگانه یا لا‌یه‌های حلزون کیهانی را بازگومی‌کند:
در آیة اول خداوند بر چگونگی آفرینش کیهان در هفت لایه تأکید، و کیهان‌شناسان را بر آگاهی‌یافتن از «سازمان کیهان» فراخوانده‌است.
آیة دوم بر همگنی، یکپارچگی، پیوستگی و خلل‌ناپذیری هفت لایة کیهان تأکید دارد.
ق: 6 ـ افلم ینظروا الی‌السّماء فوقهم کیف بنیناها و زیّنّاها ومالها من فروج
این آیه بدون ذکر هفت‌لایه‌بودن کیهان، پیام‌های دو آیة بالا را یکجا دربردارد.
آیة سوم نیز نشان می‌دهد که هریک از لایه‌ها یک ‹راه› به حساب می‌آیند؛ و چون ما در لایة آخر حلزون کیهانی قرارگرفته‌ایم، واژة ‹فوقکم› بسیار به‌جا و شایسته به‌کاررفته‌است.
آیة چهارم گویای این واقعیت است که این هفت لایه سخت هستند؛ و با اینکه روی‌هم قرارگرفته‌اند، با یکدیگر درنمی‌آمیزند.
همة این آیات درست؛ ولی یک آیه و تنها یک آیة سه‌واژه‌ای که با سوگند همراه است، یک دنیا مطلب با خود دارد؛ که حتی برای مخالفین، جای هیچ شک و شبهه‌ای را باقی نمی‌گذارد که شکل کیهان حلزونی است. گویا بیشتر شگفتی‌های قرآن در آیاتی نهفته‌است که سه‌‌واژه‌ای است و بیشتر با سوگند شروع‌می‌شود:
والسماء ذات‌الحبک(ذاریات: 7) سوگند به کیهان دارای راهها. (ولی چه‌جور راهی؟)

المنجد،‌ کتاب:
1. ‹حبک› جمع ‹حباک› است.
2. حباک: الحظیره تکون بقصبات تعرض ثم تشد.
3. الحظیره: جایی که احاطه‌شده‌باشد، دهلیز، تنگنا، راه تنگ و دراز
4. قصب: هر استخوان لوله‌‌مانند، دراز و توخالی، هر استخوان مغزدار، مری و نای و نایژه‌ها
5. تعرض ثم تشد: گشاد و گسترده‌ و سپس سخت و محکم می‌گردد.
خلاصة کلام: راه تنگ و درازی که از تونل‌هایی تشکیل‌شده که(هرچه در آن پیش می‌رویم) گشاد و گسترده‌، سپس(دیواره‌های) آن سخت و محکم می‌شوند.

المنجد، نرم‌افزار:
ـ حبکه: چیزی مانند لواشک لوله‌شده
ـ حبیکه: چین‌وشکن آب
ـ حبک‌الحبل: پیچ‌وتاب داد ریسمان را.
اگر به تمام معناهایی که برای ‹حباک› و واژه‌های هم‌خانوادة آن آمده توجه‌کنیم، درمی‌یابیم که چه نوع راهی منظور خداوند بوده‌است که واژة ‹حبک› را به‌کاربرده و از به‌کارگیری واژه‌های سادة زیادی که همه، معنا و مفهوم ‹راه› را می‌رسانند خودداری کرده‌است.
آیا به نظرنمی‌رسد این واژه همة ویژگی‌هایی را که لاک یک حلزون داراست،‌ به ذهن ما می‌آورد؟ آیا دیواره‌های لاک حلزون، فضای بسته‌ای را ایجاد نمی‌کند؟ آیا این لاک میان‌تهی نیست؟ آیا فضای تهی آن با چیزهایی نمی‌تواند پرشود؟ آیا شکل لوله‌ای و تونلی ندارد؟ آیا هرلایه‌ای که درست‌می‌شود، گسترده‌تر نمی‌شود؟ آیا دیوارة این لاک سخت و محکم نیست؟ آیا این لاک با پیچ‌‌وتاب خوردن شکل‌نگرفته‌است؟
برخی ترجمه‌ها از قرآن کریم، ‹حبک› را راه‌های ‹تو در تو› و ‹توبرتو› معناکرده‌اند که یکی از ویژگی‌های مهم حلزون نیز همین است.

کیهان شناسی از نظر قرآن



ویژگیهای جسم دارای شکل حلزونی
بنابرآنچه که در بالا اشاره‌شد، برای تجسم شکل کیهان در ذهن خویش، لاک یک حلزون طبیعی که دارای هفت لایه باشد را درنظرآورید و ویژگیهای«جسم دارای شکل حلزونی» را که از این پس به اختصار «حلزون» نامیده‌می‌شود، به‌شرح‌زیر مورد مطالعه قراردهید:
1. نیروی گرانش حلزون در هسته یا مرکز آن نهفته‌است.
2. هستة حلزون نمی‌تواند خودبه‌خود ایجادشده‌باشد، زیرا نیازمند نیروی محرکه اولیه است.
3. هرحلزونی از مرکز رشدکرده و منبسط‌شده‌است.
4. هرچه لایه‌های حلزون از مرکز دورترمی‌شوند، قدرت گریزازمرکز و انبساط بیشتری پیدامی‌کنند.
5. انبساط حلزون تابع قانون خاصی‌است. درنتیجه روند گسترش کاملاً منظم‌است.
6. یکی از ویژگی‌های مهم جسم دارای شکل حلزونی این است که امواج گوناگون از جمله صدا را بهتر منتقل‌می‌کند. به همین دلیل تمام وسایلی که صدا را منتقل می کنند، مانند بخش حلزونی گوش انسان و برخی‌دیگر از جانداران، شیپور و ترومپت، شکل حلزونی دارند. در دنیای امروز نیز انواع گیرنده‌ها و فرستنده‌های امواج دیداری و شنیداری بوقی‌شکل، یعنی تاحدممکن دارای شکل حلزونی هستند.

پاسخی قاطعانه
خداوند کریم برای پاسخگویی به دانشمندانی که معتقد به نبود ماده کافی در عالم هستی و درنتیجه تخت‌بودن کیهان هستند نیز، پیش‌بینی لازم را کرده و در پاسخی دندان‌شکن می‌فرماید خداوند را دست‌کم‌گرفته‌اند و به‌دنبال نیروی دیگری هستند. حال آنکه روزی که قیامت فرارسد، تمام کهکشانها در مشت اوست و آسمانها با دستش درهم‌پیچیده‌می‌شوند:
و ماقدروالله حق قدره والارض جمیعا قبضته یوم‌القیامه والسموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عمایشرکون(سوره زمر آیه 67)
ترجمه‌: ارزیابی نادرستی از خداوند دارند. روز قیامت تمام کهکشانها در مشت(دست توانای) اوست و آسمانها با دستش(ارادة ویژه و بی‌میانجی خداوندگاری) درهم‌پیچیده‌می‌شوند. پاک‌ومنزه‌است خداوند، از آنچه ‌که شرک‌می‌ورزند(و به‌دنبال نیروی دیگری هستند).
شاید اگر هسته حلزون به نیروی خاصی متصل نبود، نیروی گریزازمرکز لایه‌ها تاآنجا به‌‌راه‌خودادامه‌می‌داؠ ? که نیروی گرانشی موجود در هسته به‌کلی تحلیل‌رفته و این شکل تابدار به شکلی تخت تبدیل‌‌می‌گردید، ولی از آنجا که در آیة بالا آشکارا و به‌روشنی آمده‌است که قبضة حرکت و پیچش کیهان در دست ‌توانای «او»ست و «او» بر ایستاندن آن تواناست؛ پس، ایستاندن و معکوس‌کردن‌ روند گسترش‌ کیهان، حتمی است.
نکته قابل‌توجه در این آیه آن‌است‌که خداوند در اینجا نیز بر شیوه برچیدن کیهان، دوباره تأکید‌کرده، و وجود قدرت(نیروی‌کافی) و روش اعمال قدرت(درهم‌پیچاندن) را باز هم تذکرمی‌دهد و پاسخ قاطعی به کسانی می‌دهد که به‌دنبال شریکی برای خداوند و نیروی دیگری هستند.



صور اسرافیل چیست؟
مثالی برای فهم مطلب: چندین‌سال‌پیش نوعی اسباب‌بازی و سرگرمی برای بچه‌ها وجودداشت که اکنون کمتر یافت می‌شود. این وسیله، کاغذی دولایه بود با عرض تقریبی سه سانتیمتر و طول تقریبی بیست سانتیمتر که به‌صورت حلزونی تاب‌خورده‌بود. یک لوله کوچک هم برای دمیدن در انتهای حلزون کاغذی قرارداشت. هنگامی که کودک توی لوله کوچک می‌دمید، و نیروی حاصل ‌از ‌دمیدن، حلزون را بازمی‌کرد، کاغذ تقریباً تخت‌می‌شد و هنگامی که نیروی دمیدن تمام‌می‌شد، نیروی گرانشی موجود که حاصل تابدارکردن اولیه کاغذ بود، کاغذ را دوباره به صورت حلزونی(تابدار) درمی‌آورد.
آوردن این مثال، گذشته از معرفی سادة مفهوم کیهان تخت و تابدار، مقدمه‌ای بود برای پرده‌برداری(تفسیر) از آیه 68 سوره زُمر که به‌دنبال آیه یادشده آمده‌است:
و نفخ فی‌الصور فصعق من فی‌السموات و من فی‌الارض الا من شاءالله
ترجمه: در صور دمیده‌شود پس هرکه در آسمانها و هرکس در زمین است، مگر آنکه را که خدا خواهد، بیهوش شود.
به‌جای «صور» مثال را درنظرآورید. قدیمی‌ها برای تفهیم« صوراسرافیل» به بچه‌ها از مثال بوق و شاخ چهارپایان، استفاده‌می‌کردند که می‌دانیم هردو، شکل حلزونی دارند. و همان‌گونه که پیشتر آمد، در دنیای امروز نیز انواع گیرنده‌ها و فرستنده‌های امواج صوتی و حتی تصویری، بوقی‌شکل، یعنی تاحدممکن حلزونی‌شکل‌اند.
کیهان‌شناسان ایتالیایی با اندازه‌گیری تابش پس‌زمینة ریزموجی یک نتیجة انحرافی گرفتند؛ در صورتی که کاشفین این تابش چنددهه‌پیش، با گیرندة عظیم و بوقی‌شکل خود این تابش را که ارکان کیهان را پرکرده‌است، کشف، و جایزة نوبل را ازآن‌خود‌کردند. یعنی اینکه:
1. اگر گیرندة آنان بوقی‌شکل نبود، آنان نمی‌توانستند به این کشف نائل‌آیند.(با توجه به اینکه بوق، حلزونی ناقص است.)
2. اگر کیهان حلزونی‌شکل نبود، نمی‌توانست امواج صوتی این تابش را از لحظة مهبانگ تا پایان کارش، در خود نگهدارد.

چند دلیل علمی بر حلزونی‌بودن شکل کیهان:
1. دیدگاه همانندی در کیهان:
الف ـ چند سال پیش از اینکه ‹ادوین هابل› گسترش جهان هستی را کشف‌کند، فیزیکدان و ریاضی‌دان روسی ‹الکساندر فریدمن› در سال 1922 به دو نظریة خیلی سادة زیر رسیده‌بود:‌
ـ جهات مختلف جهان هستی، یکسان بوده و به هر سو نگاه‌شود، مشابه هستند.
ـ از هر نقطه‌ای که نگریسته‌شود،‌ تشابه جهات جهان هستی صادق است.
ب ـ در سال 1965دو فیریکدان آمریکایی، ‹پنزیاس› و ‹ویلسون› در مورد صداهایی که از فضاهای دوردست می‌رسد، نشان‌دادند که این امواج پیش از آنکه به ما برسد از بخش‌های عمدة جهان هستی می‌گذرد؛ علاوه بر این، امواج در تمام جهات مختلف، مشابه و یکسان هستند. بنابراین، این دو دانشمند آمریکایی نتیجه‌گرفتند که جهان هستی در اندازه‌های بزرگ یکسان و مشابه است. (برگرفته از کتاب مادّه انرژی و جهان هستی ـ صص 249و250 ـ دکتر منوچهر بهرون)
ج ـ در میان شکل‌های هندسی هیچ شکلی که جهات مختلف آن یکسان، متناسب و متشابه(ISOTROPIC) باشد، و از هربخش که به آن نگریسته‌شود، مشابه دیگربخش‌ها باشد، بهتر از شکل حلزونی پیدانمی‌شود. پس شکل جهان هستی(جای‌گاه) حلزونی است.
قرآن کریم در مورد وجود نظم یکنواخت و همانندی در تمام هفت لایة کیهان می‌فرماید:
الذی‌ خلق‌‌ سبع سموات طباقاً ماتری فی خلق‌الرحمن من تفاوت فارجع‌البصر هل تری من فطورثم ارجع‌البصر کرّتین‌ینقلب‌الیک البصرخاسئاً و هو حسیر(ملک: 3و4)
ترجمه: آنکه آفرید هفت آسمان را روی‌هم. نمی‌‌بینی در آفرینش ‹آفرینندة هستی›(الرحمن صفتی عام برای خداوند است؛ هنگامی که از کل هستی سخن به میان آورد.) تفاوتی را. پس دیدگان را برگردان؛ آیا هیچ ناهماهنگی می‌بینی؟ سپس برگردان دیدگانت را دوباره. برمی‌گردد به سوی تو دیدگانت خسته، درحالی‌که بسیار درمانده‌شده‌است.

2. دیدگاه گرانشی اینشتن:
الف ـ به موجب نظریه نسبیت عام (که چندبار به اثبات رسیده و آخرین بار در ماه اوت 2005 بود) «مادّه، فضای اطراف خود را تغییرشکل‌می‌دهد و می‌پیچاند». بنابراین، هرچه چگالی مادّه در یک حوزة معین بیشتر باشد، خمیدگی فضا در آن حوزه بیشتر خواهد بود.
ب ـ مرکز یک حلزون طبیعی دارای بیشترین جرم و بیشترین خمیدگی است.
ج ـ بر اساس آموزه‌های مهبانگ، و بر مبنای اثر داپلر، مرکز کیهان باید پرچگالی‌ترین بخش کیهان؛ و در نتیجه بیشترین پیچ‌وخم را داشته‌باشد؛ و این ویژگی‌ها را هستة حلزون کیهانی داراست؛ پس شکل کیهان حلزونی است.

دستاوردهای شکل حلزونی کیهان:
1. قطعیت بخشیدن به وجود گرانش بسنده در مرکز حلزون کیهانی برای پایان‌دادن به ساختار جهان پیدا و معنی‌بخشیدن به زندگی.(تابدار‌بودن کیهان)
2. تثبیت نظر اینشتین پیرامون خمیدگی و بسته‌بودن کیهان و پیشگیری از نظرهای انحرافی برخی کیهان‌شناسان از بررسی یافته‌هایشان که هرازچندگاهی رخ‌ نشان‌می‌دهد.
3. واقعیت‌بخشیدن به‌ «ثابت کیهان‌شناختی اینشتین» که تاکنون ناشناخته باقی‌مانده‌است؛ زیرا این ثابت، با معادلة گسترش حلزون کیهانی رابطة تنگاتنگی دارد.
4. ایجاد دگرگونی در دیدگاه کیهان‌شناسان پیرامون مسائل آیندة کیهان‌شناسی.
5. اصلاح اصل ثابت هابل: هابل می‌گفت: ‹هرچه یک کهکشان از زمین دورتر باشد، با سرعت بیشتری دورمی‌شود›. دیدگاه او ناشی از آن بود که از شکل کیهان آگاهی نداشت، ولی اگر از آن اطلاع داشت، چنین می گفت: «هرچه کهکشانی از مرکز حلزون کیهانی دورتر باشد، با سرعت بیشتری دورمی‌شود».
6. توجیه بیضی‌بودن مدار حرکت سیاره‌ها
از هنگامی که کپرنیک کشف‌کرد که مسیر حرکت سیاره‌ها بیضی‌شکل است، و تا آن زمان که کپلر قانون‌های سه‌گانة آن را تدوین‌کرد، تاکنون کسی نپرسیده و شاید هم کسی پرسیده و پاسخ درستی نشنیده که چرا چنین است و دایره‌وار نیست؟ آری نیوتن ظاهراً پاسخی برای آن داشت و پاسخ او، کشف نیروی گرانش بود؛ اما نیروی گرانش ستاره‌ها، ‌تنها برای توجیه گردش سیاره‌ها به‌ دور خورشیدهایشان کارایی داشت؛ ولی توجیهی برای بیضی‌شکل‌بودن مسیر سیاره‌ها نبود؛ کسی هم پیدانشد که به این نقص خرده‌بگیرد. نیروی گرانش ستاره‌ها به‌تنهایی برای پاسخ به این پرسش بسنده نیست، بلکه گذشته از نیروی گرانش ستاره، نیروی گرانش کانون حلزون کیهانی، و نیز شتاب گسترش کیهان نیز باید مورد توجه قرارگیرند؛ اما چگونه؟
زمین را فرض‌کنید که به دور خورشید می‌گردد. یک نقطه مثل ‹الف› را در نظربگیرید که زمین از آنجا زیر گرانش متعارف خورشید، حرکت‌کرده‌است. هنگامی که زمین درحال نزدیک‌شدن به مرکز حلزون کیهانی است، بر اثر نیروی گرانش آن(با اینکه بسیار دور از آن است، با این حال،به میزان بسیار‌کمی جذب آن می‌شود) از مسیر معمولی و دایره‌وار خود منحرف‌می‌گردد و به راه کج‌شدة خود ادامه‌می‌دهد. تا کجا؟ تا آنجا که گرانش خورشید به او اجازةکار ‌می‌دهد؛ و به نقطة ‹ب› که رسید، دیگر نمی‌تواند بیش از آن جلوبرود. در زبان نجوم به این نقطة حضیض گویند. زمین از آن پس راه خود را زیر تأثیر گرانش خورشید و گرانش کانون حلزون کیهانی ادامه‌می‌دهد تا به نقطة ‹ج› که درست مقابل نقطة ‹الف› است، برسد. مسیر ‹الف ـ ب› درست اندازة ‹ب ـ ج› است؛ اگر زیر تأثیر نیروی گرانشی دیگری نباشد.
از این پس مسیر حرکت زمین باز هم روند انحرافی می‌پیماید؛ ولی این بار نه زیر تاًثیر گرانش مرکز حلزون کیهانی، بلکه به دلیل روند گسترش کیهان.(هرچیزی که از مرکز حلزون دورمی‌شود،‌ نیروی گریزازمرکز و شتاب گریز بیشتری می‌یابد.) این روند نیز تا آنجا ادامه‌می‌یابد که زمین دیگر نتواند از چنگ نیروی گرانش خورشید، بیش از آن دورشود. این نقطه را ‹د› می‌نامیم که درست دربرابر نقطة ‹ب› قراردارد. در زبان نجوم به آن ‹اوج› گویند. سپس روند گردش زمین به دور خورشید، به سوی نقطة ‹الف› میل‌می‌کند، که در این صورت مسیر ‹ج ـ د› درست به‌مانند مسیر ‹د ـ الف› است؛ اگر زیر تأثیر نیروی گرانشی دیگری نباشد.
بدین ترتیب است که شکل مسیر گردش زمین به دور خورشید به‌جای دایره‌ای‌بودن، بیضی‌شکل می‌شود. در این روند، ‹نقطة حضیض› به‌سوی مرکز؛ و ‹نقطة اوج› به سوی لایه‌های بالایی حلزون کیهانی است.
ـ توجیه وجود نقطه‌های اوج و حضیض: ممکن است به این پرسش نیز کسی پاسخ نگفته باشد که چرا خورشید یا هرستارة دیگری در مرکز مدار بیضی‌شکل قرارندارد و نقطه‌های اوج و حضیض وجوددارند؟
دلیل این موضوع نیز آن است که ‹شتاب ‌گسترش› کیهان از ‹کشش گرانش› مرکز حلزون کیهانی بیشتر است. اگر کیهان‌شناسان اندازه‌های هریک از نقطه‌های اوج و حضیض را نسبت به مجموع اندازه‌های آنها، با توجه به زمان طی‌شدن(یک سال شمسی) محاسبه‌کنند، به معادله‌ای خواهندرسید که ممکن است نتایج خوبی برای آنان به‌همراه داشته‌باشد.
در این میان پاسخ پرسش‌های احتمالاً زیادی ازجمله: ‹چرا برمبنای قانون دوم کپلر، سرعت مسیر حرکت سیاره‌ها متغیر است؟›، و نیز ‹چرا حرکت رجعی برای سیاره‌ها وجوددارد؟› روشن‌می‌شود.
این موضوع نیز قابل بررسی‌ است که ممکن است زمانی‌ مدار حرکت سیاره‌ها بیضی‌شکل نبوده باشد، زیرا زمانی بوده که ‹شتاب گسترش› و ‹کشش گرانش› به این صورت نبوده‌اند. اگر کیهان‌شناسان بتوانند آن زمان را مشاهده‌کنند که دستکم پنج میلیادسال نوری از ما به‌دورند، درستی یا نادرستی این موضوع را بازخواهندشناخت.
یاداوری چند نکته:
ـ این وضع برای کهکشان‌های بیضی‌شکل نیز صدق‌می‌کند؛ زیرا این کهکشان‌ها ممکن است، به روشی که یادشد، بر اثر گرانش کانون حلزون کیهانی از یک سو، و شتاب گسترش از سوی دیگر، چنین شکلی را یافته‌باشند.
ـ در مورد سیاره‌های کهکشان راه‌شیری و یا هرکهکشان دیگری که حلزونی‌شکل باشد، ممکن است به‌جای مرکز حلزون کیهانی، سیاهچالة کانون کهکشان را درنظربگیریم؛ ولی بایددانست، سیاهچالة کانون کهکشان نیز، زیر تاًثیر کانون حلزون کیهانی(عرش) است.
ـ برای تصویرکردن شکل حلزون کیهانی، شکل حلزونی کهکشان راه شیری را در نظر آورید، سیاهچالة بزرگ مرکز آن را کانون حلزون‌کیهانی(عرش) تلقی‌کنید؛ و بقیة آن را کل کیهان با هفت لایه تصورکنید.

شکل حلزونی کیهان، شکلی مدرن!
اکنون شایسته است دربارة این شکل اندیشه و داوری‌کنیم و از خود بپرسیم: آیا شکل قرآنی کیهان، بسیارمدرن نیست؟ و آنگاه پاسخمان مثبت است که نگاهی بر شکل‌هایی که نویسندگان علوم کیهانی برای منظورهای مختلف در کتاب‌هایشان از کیهان می‌کشند؛ بیفکنیم.
شکل‌های چندین کتاب و چندین مقاله را دیده‌ام؛ و هنگامی‌که با ‹شکل حلزونی› مقایسه‌شان می‌کنم متوجه‌می‌شوم آنها از قافلة کیهان‌شناسی قرآنی بسیار پرت‌اند؛ همان‌گونه که از دیگر موضوع‌های کیهانی نیز از قرآن عقب‌ترند.
دیری نخواهد پایید که شکل حلزونی کیهان حقیقت خود را بازخواهدیافت و آنگاه، دانشمندان تصویرهای پیشین خود از کیهان را دوباره از نظرمی‌گذرانند، و به یاد نقشة پتولمی(بطلمیوس) از عالم آن زمان خواهندافتاد؛ و تصورهای پیشین خود از کیهان را به‌ ریشخند‌خواهندگرفت.
در میان این تصویرها از مدل کیهانی، بهترینش از آن پروفسور هاوکینگ است که در کتاب خود ‹جهان در پوست گردو› از آن یادکرده: ‹جهان گلابی‌شکل ما›. ‹گلابی›‌، شباهت زیادی به ناقوس کلیسا دارد که برخی کیهان‌شناسان به‌تازگی(سال 1383) شکل کیهان را شبیه به ‹شیپور›، ‹قیف› و ‹ناقوس› دانسته‌اند؛ که همة اینها تازه شکل ناقصی از ‹حلزون›‌اند. با این حال باید گفت اگر پروفسور هاوکینگ می‌دانست شکل کیهان حلزونی است، یقیناً عنوان کتاب خود را به‌جای ‹جهان در پوست گردو›، ‹کیهان در لاک حلزون›(The cosmos in a snail shell) می‌نامید.
برای حسن ختام، به نقل یک گفته پیرامون مدل کیهان می‌پردازیم:
«فیزیکدانان لیست طویلی از مدل‌ها را برای کیهان در حال انبساط پیشنهادکرده‌اند، ‌ولی اغلب این راه‌حل‌ها، پایه و اساس کاملاً فیزیکی ندارند و برای سهولت کار، از یک سری ملاحظات و حذفیات ریاضی نیز در آنها استفاده‌شده ‌است».
«ادوارد راکی کولب، اخترفیزیکدان ‹شتابدهندة فرمی› می‌گوید: پس از بررسی تمامی تئوری‌های موجود دربارة مبحث تورم و انبساط عالم، به این نتیجه می‌رسیم که هنوز نظریه‌ای کامل در این مورد در اختیارنداریم».(شرق: مقالة هشت معمای بزرگ ـ 25/2/84)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
کیهان شناسی از دیدگاه قرآن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 56
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 1,006
  • بازدید کلی : 5,343